- круг
- مذکر............................................................1. circle(pl. & vt. & vi. & n.) دایره، محیط دایره، محفل، حوزه، قلمرو، دورزدن، مدور ساختن، دور (چیزی را) گرفتن، احاطه کردن............................................................2. ring(past: rang ; past participle: rung)ـ(v.) حلقه، زنگ زدن، احاطه کردن، محفل، گروه، انگشتر، میدان، عرصه، گود، جسم حلقوی، طوقه، صحنه ورزش، چرخ خوردن، حلقه زدن، گرد آمدن، زنگ اخبار، صدای زنگ تلفن، طنین، ناقوس............................................................3. round(adv. & adj. & vt. & n.) گرد، بی خرده، نوبت، گرد کردن، بی خرده کردن، گرد (gerd) کردن، کامل کردن، تکمیل کردن، دور زدن، مدور، گردی، منحنی، دایره وار، عدد صحیح، مبلغ زیاد............................................................4. course(n.) دوره، مسیر، روش، جهت، جریان، (باin) درطی، درضمن، بخشی از غذا، آموزه، آموزگان(vt. & vi.) دنبال کردن، بسرعت حرکت دادن، چهار نعل رفتن............................................................5. list(v.) فهرست، صورت، جدول، سجاف، کنار، شیار، نرده، میدان نبرد، تمایل، کجی، میل، در فهرست وارد کردن، فهرست کردن، در لیست ثبت کردن، شیار کردن، آماده کردن، خوش آمدن، دوست داشتن، کج کردن، سیاهه............................................................6. sphere(vt. & n.) کره، گوی، جسم کروی، فلک، گردون، دایره، محیط، مرتبه، حدود فعالیت، دایره معلومات، احاطه کردن، به صورت کره درآوردن
Русско-персидский словарь. 2009.